زندكي نامه |
Monday, March 29, 2004
● من محمد پوش نگاه در 29 بهمن سال 1339 در محله خانی آباد تهران بدنيا آمدم . چهل روز اول زندگيم بقول (مرحوم مادرم که خداوند در جوار رحمت خود قرارش دهد ) به سختی گذشت پنج ساله بودم که به محله نظام آباد خيابان ارباب مهدی نقل مکان کرديم پنج سال اول مدرسه را در دبستان پيشاهنگ و 3 سال راهنمائی را در مدرسه راهنمائی ديهيم سپری کردم و 4 سال دبيرستان را در دبيرستان آزادگان و در رشته اقتصاد گذراندم . سال آخر دبيرستان مقارن بود با شروع انقلاب اسلامی تظاهرات خيابانی و همگانی در سال 58 ديپلم گرفتم و همان سال جهت خدمت سربازی به آذربايجان غربی اعزام شدم يک سال اول خدمت با درگيری های منطقه ای وسال دوم که مقارن با شروع جنگ بود به جبهه های غرب اعزام شدم .
........................................................................................دوستی داشتم که در فعاليتهای فکری معلم من محسوب می شد و در سال 1360 در عمليات بزرگ فتح المبين به درجه رفيع شهادت نائل شد و چهل روز قبل از شهادت خداوند فرزندی دختر به او هديه کرده بود بعد از پايان خدمت سربازی مدت بسيار کمی در آموزش و پرورش مشغول فعاليت شدم و سپس به سپاه پاسدارن اتقلاب اسلامی پيوستم 9 ماه بعد از شهادت دوست و برادر شهيدم بنا به دستور رهبر انقلاب و وظيفه شرعی خود با همسر وی ازدواج کردم که ثمره اين ازدواج 2فرزند بود که خداوند به ما هديه فرمود يک دختر و يک پسر در سال 69 بنا به پاره ای اختلافات استعفا دادم و يک سال و نيم خارج از سپاه به فعاليت های مختلفی از جمله گلفروشی و رانندگی وانت پرداختم در سال 71 به جهت آشنائی که با کامپيوتر از سال 65 داشتم دوباره دعوت به کار در سپاه شدم که اينبار بصورت غير رسمی و تاکنون ادامه دارد از آن روزهای شروع فعاليت بعد از سربازی تا حالا قريب 20 سال می گذرد که 15 سال آن در محله چيذر شميران گذشت و آن دختر دوست و برادر شهيدم در رشته پزشگی و دختر دوم هنرمند و پسرم نيز دريک شرکت کامپيوتری مشغول به کار مي باشد و همگی مشغول امور روزمره خود هستند و همسرم نيز به فعاليت فرهنگی در اين سالها پرداخته است روی هم رفته زندگی خوبی است و انشاء الله خوب نيز بماند . آمين □ نوشته شده در ساعت 12:18 AM توسط baran
|